محل تبلیغات شما

تصمیمم برای ترک کردنت جدی شده بود 

منتظر بودم کار نقاش تموم بشه و اثاث را بیارم 

هر روز میرفتم از مغازه ها چند تا کارتن میگرفتم و وقتی میرسیدم خونه انگشتام از کشیدن کارتن ها درد گرفته بود

تند تند وسایل را تو کارتن میگذاشتم و روشون مینوشتم چیا داخلشه و چسب میزدم و طناب پیچ میکردم بعد میرفتم لپتاپم را بر میداشتم و جزوه آموزشگاه را مینوشتم 

تازه با ق. قرارداد بسته بودم و باید جزوه تایپ میکردم و پاورپوئینت برای فیلمهای آموزشی تهیه میکردم و بقیه ماجراها 

با تمام حرص و عصبانیتم کار میکردم نه اشک میریختم نه غصه میخوردم فقط دلم میخواست زودتر از تو و اون خونه دور بشم

همه ی اینا را گفتم تا برای خودم یادآوری بشه از چه روزای سیاه و سختی گذشتم 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها