یک ساعت گذشته که خیلیا خواب بودند من داشتم حساب کتاب میکردم و برنامه ریزی برای کارای این دو روزم و کارای هفته ام و کارای عیدم و کارای تابستونم و کارای سال آینده ام و کارای بعد مرگم و
کسی اینا را نمیبینه ولی فقط کافیه یه گهی بخورم
بقیهشو حوصله ندارم بنویسم
برم به جنگ زندگی
همچنان" می دونی دل اسیره اسیره تا بمیره"
درباره این سایت